تو شهر غضنفر اینا برای اولین بار چرخ فلک نصب می کنن. غضنفر به شهرداری زنگ می زنه می گه دستتون درد نکنه، از وقتی پنکه بزرگه رو نصب کردین هوا خیلی خنک شده
یارو می ره دیوونه خونه می بینه همه تو صف واستادن دارن یکییکی تو یه سوراخه نگاه می کنن. بعد دوباره می رن ته صف وامیسن. یارو کنجکاو میشه ببینه تو سوراخه چه خبره، خودش هم می ره تو صف وامیسه و تو سوراخه رو نگاه می کنه هیچی نمی بینه، یه بار دیگه تو صف وامیسه باز هم هیچی نمیبینه، از یکی می پرسه: شما چی رو نگاه می کنین؟ من که هر چی نگاه می کنم هیچی نمی بینم. یارو بهش می گه: برو بابا دلت خوشه! ما دو ساله داریم این تو رو نگاه می کنیم هنوز هیچی ندیده ایم، تو می خواهی با دو بار نگاه کردن چیزی ببینی؟!
حیف نون تو یک دهی دکتر بوده، می خواسته به یک زنه آمپول بزنه. زنه از این شلیتههای لایه لایه پاش بوده، هرچی حیف نون دامناش رو بالا می زده، تموم نمی شده. آخر حیف نون شاکی میشه به زنه می گه: ببخشید خانم، کو... شما صفحه چنده؟!
به حیف نون می گن چرا زن نمی گیری؟ می گه: ای بابا! کی میاد زنش رو بده به ما؟!