حیف نون زنش حامله بوده، نگاه می کنه به شکم زنش، می گه: خانم جان این چیه؟ می گه: بچه است. می گه: دوستش داری؟ می گه: آره خوب، معلومه. می گه: پس چرا قورتش دادی؟!
حیف نون زنش حامله بوده، نگاه می کنه به شکم زنش، می گه: خانم جان این چیه؟ می گه: بچه است. می گه: دوستش داری؟ می گه: آره خوب، معلومه. می گه: پس چرا قورتش دادی؟!
حیف نون تو مانور شرکت می کنه، اسیر می شه!
حیف نون سوار یه خره عکس می گیره. عکس رو می فرسته برای مادرش، زیر عکس می نویسه: سلام بر ننم، بالایی منم!
به آقای خوش غیرت می گن: خانمت با پنج تا مرد سبیل کلفت سوار یه پیکان بودن داشتن توی یه سر بالایی می رفتن. آقای خوش غیرت می گه: بابا ایوالله! این پیکان های سری جدید عجب موتوری دارند!
بقيه درادامه مطلب...
حیف نون تو یک دهی دکتر بوده، می خواسته به یک زنه آمپول بزنه. زنه از این شلیتههای لایه لایه پاش بوده، هرچی حیف نون دامناش رو بالا می زده، تموم نمی شده. آخر حیف نون شاکی میشه به زنه می گه: ببخشید خانم، کو... شما صفحه چنده؟!