حیف نون تو مانور شرکت می کنه، اسیر می شه!
حیف نون تو مانور شرکت می کنه، اسیر می شه!
حیف نون سوار یه خره عکس می گیره. عکس رو می فرسته برای مادرش، زیر عکس می نویسه: سلام بر ننم، بالایی منم!
حیف نون دو تا بلوک سیمانی رو گذاشته بوده روی دوشش، داشته میبرده بالای ساختمون. صاحبکارش بهش می گه: تو که فرغون داری، چرا این ها رو می گذاری روی کولت؟! حیف نون می گه: اون دفعه با فرغون بردم، چرخش پشتم رو اذیت میکرد !
به حیف نون می گن چرا زن نمی گیری؟ می گه: ای بابا! کی میاد زنش رو بده به ما؟!