چند وقت پيش تو بيمارستان بوديم كه يه پسر جووني رو با عجله آوردن تو اورژانس.
از يكي از همراهاش پرسيدم كه چش شده بود؟
اونم گفتش كه آقا اين جوون عاشق يه دختري شده بود و خيلي اينو ميخواست.
دختره هم اينو خيلي ميخواست و قرار بود با هم ازدواج كنن.
حتي قرار مدار عروسيشونم گذاشته بودن.
كه يهو دختره زد زير همه چيو با يه پسر ديگه اي گذاشت رفت.
درباره
داستان کوتاه ,