loading...
جوک جدید
مجید بازدید : 105 سه شنبه 19 دی 1391 نظرات (0)

اين بيچاره هم تا اينو شنيد حالش اصلا يه جور ديگه اي شد.

پا شد رفت 100ccبه خودش بنزين تزريق كرد و حالو روزش شد اين
آقا بگذريم پسره كه تو اغما بود بعده دو هفته به هوش اومد.

ما هم تو بيمارستان بوديم كه يه دختر جووني اومد با يه دسته گل رفت تو اتاق پسره واسه ملاقات.

پسره تا چشاشو باز كرد ديد بله همون خانوميه كه اينو قال گذاشته و رفته .

خلاصه آقا پسره كه خون جلوي چشاشو گرفته بود دستشو انداخت و يه چاقويي كه

واسه باز كردن در كمپوت بغل دستش بود رو برداشت و سرم هارم از روي دستش كند و افتاد دنبال دختره.

دختره هم كه خيلي ترسيده بود با يه جيغ وحشتناك از اتاق زد بيرون

و پشت سرش هم پسره با يه چاقويي تو دستش....

پسره دختره رو دنبال كرد تارسيد به ته سالن بيمارستان.

وقتي كه ديد هيچ راه فراري نداره تسليم شد و خودشو به ديوار سالن تكيه داد

و در حالي كه به شدت گريه ميكرد با حالت التماس به پاي پسره افتاده بود

كه يهو پسره چاقو رو برد بالا تا بكوبه به قلب دختره

بازم چشمتون روز بد نبينه

پسره چون فقط 100ccبه خودش بنزين زده بود يهو بنزين تموم كرد و افتاد رو زمين......!!!!
عمه های خوبی دارم به همتونم سلام سوندن:))))

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 110
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 86
  • آی پی دیروز : 26
  • بازدید امروز : 109
  • باردید دیروز : 48
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 342
  • بازدید ماه : 275
  • بازدید سال : 3,640
  • بازدید کلی : 67,659
  • کدهای اختصاصی