حیف نون دو تا بلوک سیمانی رو گذاشته بوده روی دوشش، داشته میبرده بالای ساختمون. صاحبکارش بهش می گه: تو که فرغون داری، چرا این ها رو می گذاری روی کولت؟! حیف نون می گه: اون دفعه با فرغون بردم، چرخش پشتم رو اذیت میکرد !
حیف نون دو تا بلوک سیمانی رو گذاشته بوده روی دوشش، داشته میبرده بالای ساختمون. صاحبکارش بهش می گه: تو که فرغون داری، چرا این ها رو می گذاری روی کولت؟! حیف نون می گه: اون دفعه با فرغون بردم، چرخش پشتم رو اذیت میکرد !
به آقای خوش غیرت می گن: خانمت با پنج تا مرد سبیل کلفت سوار یه پیکان بودن داشتن توی یه سر بالایی می رفتن. آقای خوش غیرت می گه: بابا ایوالله! این پیکان های سری جدید عجب موتوری دارند!
بقيه درادامه مطلب...
یارو می ره دیوونه خونه می بینه همه تو صف واستادن دارن یکییکی تو یه سوراخه نگاه می کنن. بعد دوباره می رن ته صف وامیسن. یارو کنجکاو میشه ببینه تو سوراخه چه خبره، خودش هم می ره تو صف وامیسه و تو سوراخه رو نگاه می کنه هیچی نمی بینه، یه بار دیگه تو صف وامیسه باز هم هیچی نمیبینه، از یکی می پرسه: شما چی رو نگاه می کنین؟ من که هر چی نگاه می کنم هیچی نمی بینم. یارو بهش می گه: برو بابا دلت خوشه! ما دو ساله داریم این تو رو نگاه می کنیم هنوز هیچی ندیده ایم، تو می خواهی با دو بار نگاه کردن چیزی ببینی؟!
حیف نون تو یک دهی دکتر بوده، می خواسته به یک زنه آمپول بزنه. زنه از این شلیتههای لایه لایه پاش بوده، هرچی حیف نون دامناش رو بالا می زده، تموم نمی شده. آخر حیف نون شاکی میشه به زنه می گه: ببخشید خانم، کو... شما صفحه چنده؟!
به حیف نون می گن چرا زن نمی گیری؟ می گه: ای بابا! کی میاد زنش رو بده به ما؟!